من همانی هستم که وقت و بی وقت مزاحمت می شوم...
همانی که وقتی دلش می گیرد و بغضش می ترکد،
می آید سراغت...
من همانی ام که همیشه دعاهای بی پایان دارد و چشم
هایش را می بندد و می گوید من این حرف ها سرم نمی شود
بایددعایم را مستجاب کنی...
همانی که گاهی لج می کند و گاهی قهر
همانی که بعضی وقت ها میشکند دل دیگران را
نه از سر لذت ، بلکه دیدن حقیقت وادارم میکند
دوری کنم از حرف های نسنجیده که عمقشان تاگلوست
که البته مسببش هم عده یی بدن پرست بودن
باگفتار سخیفشان باورهایم راشکستند
و باعث شدند باترس گام بردارم...
گاهی بد جنس می شود و البته گاهی هم خود خواه
حالا یادت آمد من کی هستم ؟
باز هم آمدم پیشت با یک دل پرآرزو ،
خسته از همه اتفاق های بد دنیا ، از این
همه تنهایی و از این همه دلواپسی
کمک کن تا قوی باشم و محکم و صبور ،
کمک کن تا دوست بدارم همه را تا
بتوانم زندگی کنم و زندگی ببخشم ...
کمک کن نشکنم دلی را ، راه را نشانم بده